جوان آنلاین: مردی که از ۳۱ سال قبل به اتهام قتل در زندان به سر میبرد و رأی قصاص وی از سوی دیوان عالی کشور تأیید شدهاست به دلیل عدم اجرای حکم از سوی اولیایدم از دادگاه درخواست تعیینتکلیف کرد.
یکی از روزهای شهریورماه سال ۷۲ ساکنان ساختمان مسکونی به مأموران پلیس تهران خبر دادند یکی از همسایههایشان در خانهاش به طرز مشکوکی به قتل رسیده است.
مأموران پلیس وقتی پای در قتلگاه گذاشتند، در یکی از اتاقهای طبقه دوم ساختمان با جسد زن جوانی به نام تهمینه روبهرو شدند که روسری به دور گردنش پیچانده شده بود. گفتههای همسایهها حکایت از آن داشت زن جوان همراه شوهر و فرزند خردسالش در این خانه زندگی میکرده و به احتمال زیاد شب حادثه تنها بوده و به قتل رسیده است. یکی از همسایه گفت: «لحظاتی قبل با صدای گریه دختر بچهای از خواب بیدار شدم. گریههای دختر بچه تمامی نداشت و فهمیدم صدای گریه از خانه همسایه بیرون میآید. وقتی بیرون آمدم دیدم در خانه همسایه باز است؛ و وارد خانه همسایه شدم. تمامی وسایل بهم ریخته بود و در ادامه هم با جسد زن همسایه روبهرو شدم که دختر خردسالش بر بالینش گریه میکرد.» بررسیهای محل حادثه نشان داد شوهر مقتول برای انجام کاری به شهرستان رفته و همسرش همراه دختر خردسالش در خانه تنها بوده و قاتل با انگیزه سرقت وارد آنجا شده و پس از قتل زن جوان و سرقت اموالش از آنجا گریخته است.
میهمان همسایه
مأموران پلیس همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات گستردهای را برای شناسایی قاتل آغاز کردند و در بررسیهای فنی اثر انگشت فرد غریبهای را در محل حادثه به دست آوردند. اثر انگشت به دست آمده متعلق به متهم سابقهداری به نام سیروس بود. تحقیقات نشان داد برادر سیروس همسایه مقتول است و شب حادثه هم سیروس میهمان برادرش بوده است. با به دست آمدن این اطلاعات مأموران خیلی زود سیروس را شناسایی و بازداشت کردند.
سرقت خونین
متهم در اداره پلیس وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد، به قتل زن جوان با انگیزه سرقت اعتراف کرد.
وی گفت: «مدتی قبل با مشکلات مالی مواجه شدم. خیلی تلاش کردم از دوستان و بستگان قرض بگیرم و مشکل مالیام را حل کنم، اما کسی به من قرض نداد. من خبر داشتم همسایه برادرم وضع مالیاش خوب است و شب حادثه هم میهمان برادرم بودم که متوجه شدم مرد همسایه به شهرستان رفته و همسرش همراه دختر خردسالش تنها هستند. وسوسه شدم و نیمه شب برای سرقت به خانهاش رفتم. زن همسایه خواب بود، اما با سر و صدای من از خواب بیدار و با من درگیر شد. او میخواست با داد و فریاد همسایهها را با خبر کند و من هم روسریاش را دور گردنش انداختم و او را خفه کردم. سپس اموال او را سرقت کردم و از آنجا به آرامی بیرون رفتم و همسایهها هم متوجه نشدند. فکر میکردم اثری از خودم باقی نگذاشتهام و چند روز بعد هم اموال سرقتی را فروختم.»
حکم قصاص
متهم پس از تکمیل تحقیقات راهی زندان شد و مدتی بعد هم در یکی از شعبههای دادگاه کیفری استان محاکمه شد. اولیایدم برای متهم درخواست قصاص کردند و قضات دادگاه هم متهم را به جرم قتل عمد به قصاص محکوم کرد. رأی دادگاه پس از تأیید در دیوان عالی کشور برای سیر مراحل اجرای حکم به شعبه اول اجرای احکام دادسرای امور جنایی فرستاده شد.
۳۱ سال بعد
بدین ترتیب متهم در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت، اما هیچ یک از اولیایدم نه قاتل را بخشیدند و نه برای اجرای حکم در دادسرا حاضر شدند. در حالی که ۳۱ سال از حادثه گذشته و متهم همچنان در زندان بلاتکلیف است، وی مدتی قبل با نوشتن نامهای از قضات دادگاه درخواست کرد پروندهاش تعیینتکلیف شود. بدین ترتیب دادیار شعبه اول اجرای احکام از اولیایدم مقتول که پس از فوت مادر مقتول تنها دختر وی است، درخواست کرد درباره بخشش یا اجرای حکم قاتل مادرش تصمیم بگیرد.